آقاامیر عباس عطر گل یاسآقاامیر عباس عطر گل یاس، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آقا امیر عباس عطر گل یاس

گل من عزیزم تولدت مبارک

امیر عباسم،عطرگل یاسم،شکوفه گیلاسم تولدت مبارک. امسال چه بخت باتو هم قدم بود که میلاد تو با میلاد آقا علی ابن موسی الرضا،امام رئوف متقارن بود. از خدای مهربون اقاقی ها میخوام بختت به سپیدی بال های کبوتران حرم با صفای امام رضا سپید باشه.میدونم که خدا هم خیلی دوستت داره که تو از گل پاک تری. مهربانا... گرچه دستمان خالی و دلمان کوچک است اما خوشبختی اش را بسان بیکران های آبی از تو خواستاریم. اینم عکست با بابا که تو راهیم تا برسیم خدمت آقا امام رضا    ...
25 مهر 1391

قابل توجه مامانا!خانم دکتر صدیقه سلیمانی از آسمون پیدا شدن

٣روز پیش وقتی امیرعباس تازه از خواب بیدار شده بود و من طبق عادت همیشگی تلویزیون رو روشن کردم تا با این کارم بهش یاد بدم که یه روز دیگه شروع شده به طور اتفاقی دیدم یه خانم دکتر چادری و موقر و خوش رو به نام خانم دکتر صدیقه سلیمانی در برنامه صبح امید شبکه قرآن مشغول صحبت با محوریت تربیت دینی فرزندان هستند. واسم خیلی جالب بود که اتفاقی با همچین صحنه ای مواجه شدم.همیشه از خدا میخواستم یه راهی پیش پام بذاره که بتونم امیرعباسو به بهترین شکل تربیت کنم. ایشون داشتن از نحوه برخورد با شیرخوار صحبت میکردن.اینکه بچه بیشترین حس رو از طریق لامسه درک میکنه.و اینکه مادر خوبه موقع شیر دادن بچه رو نوازش کنه که هم این کار باعث آرامش بچه میشه و...
19 مهر 1391

امیر عباس و آب بازی

این آقا امیر عباس هلاکه واسه آب بازی و حموم کردن و ... هر وقت که میره حموم با اشک و زاری از حموووم میاریمش بیرون.توی حموم ببینش چه با مزه اس! ...
18 مهر 1391

دردانه ام گوش سپار

پسرکم.گل نازم .برات مینویسم تا وقتی بزرگ شدی و واسه خودت مردی شدی و اینا رو خوندی ،چه من بودم و چه تو رو به دست مهربون خدا سپرده بودم بدونی که مامانت تو رو بیشتر از هرچی روی زمینه دوستت داره دلم میخواد امیرعباس من ،عطر گل یاس من واسه خدا یه بنده تمام عیار باشه که خدا به مقام خلیفه اللهی ش ناز کنه. دلبندم!همیشه سبز و برقرار باشی ...
18 مهر 1391

میلاد نازنینم

سلام به همه دوستای خوبم.پاییز سال پیش در هم چین روزی گل پسر ناز و دوست داشتنی من، آقا امیر عباس  قدم به دنیای سبز ما گذاشت و با قدمش زندگی رو سبز تر کرد. پسرکم با مهربونی خانم دکتر صفیه عشوری مقدم که همیشه دعا گوشون هستم در بیمارستان الغدیر تهران وارد خانواده کوچک ما شد. اون روز همه شور و شادی خاصی داشتن.همه اقوام برای دیدن نوگل ما به بیمارستان اومدن.از همین جا از خاله های خوبم،تنها دایی خوبم،عموی عزیزم و همه و همه تشکر میکنم که نسبت به ما همیشه لطف داشته و دارن.هیچ وقت فکر نمیکردم پدرم بابا علی از داشتن نوه این قدر شاد بشه.خدا را شاکرم که امیر عباسو  به من داد و روحیه همرو شاد کرد. ...
7 مهر 1391